آفات و موانع آثار نماز
آفات و موانع آثار نماز وجود موانع، عامل اصلی عدم ترتب آثار در زندگی نمازگزار است و آن چه مهم است شناسائی و معرفت آن موانع می باشد. لذا به اهم آن آفات و موانع اشاره می کنیم تا شاید با شناخت آن در رفع آنها بکوشیم و آثار نماز را در زندگی و حیات خویش لمس نمائیم. و اما مهمترین آفات عبارتند از: الف- تکیه کردن به صورت نماز و اعتماد به هیات ظاهر آن بدون معرفت عقلی و قلبی به اذکار و اوراد و روح و حقیقت نماز، یکی از عوامل عدم تاثیر گذاری آن است. همانطور که قبلا گفته شد مفهوم نماز و حقیقت آن، در ظاهرش خلا صه نمی شود بلکه نماز علا وه بر صورت و ظاهر دارای سیرت و باطن نیز هست یعنی حقیقت نماز بسی گسترده تر از تصور عده ای است که آن را در حرکات ظاهری محدود دانسته وبه همان هیات صوری تمسک و تشبث جسته اند، آثار نماز به حقیقت روح آن پیوند و گره خورده است و برای دسترسی و وصول به آن فواید و آثار چاره ای جز نفوذ به باطن و قیام به حقیقت آن نیست و در واقع ذکر بودن نماز هم به همین معناست. اما این که حقیقت و باطن نماز چیست؟ گفته شد که حضور قلب، فهم معنای اذکار، تعظیم در مقابل عظمت الهی و هیبت و عزت آن ذات ربوبی، رجا» و امیدواری از او، اعتراف واقرار به بی مقداری و ناچیز بودن خویش ازمعانی باطنیه و مفاهیم کامله نماز است چنان چه از امام رضا(علیه السلا م) دراین باب سوال شد فرمودند:«علت تشریع نماز این است که توجه و اقرار به ربوبیت پروردگار است و مبارزه با شرک و بت پرستی و قیام در پیشگاه خداوند در نهایت خضوع و نهایت تواضع و اعتراف به گناهان وتقاضای بخشش از معاصی گذشته و تعظیم پروردگار» بنابراین توقع دست یابی به همه آثار مفیده که موجب صفای باطن و جلا ی دل و دوری بنده از قاذورات و پلیدی های اخلا قی می گردد با صرف انجام حرکات ظاهریه، انتظاری غیر منطقی و عقلی می نماید چون اکتفا به ظاهر وغفلت از این که چه می گوید و با که سخن می گوید و چه می خواهد و حمد و ثنائی که بر زبان می آورد چه معنایی در بردارد چیزی از آثار نماز را بر نمی تابد. این گونه نمازگزاران مصداق بارز کلا م عتاب آلود خداوند می باشند که فرمود: فویل للمصلین الذین هم عن صلا تهم ساهون.:«ای وای بر نمازگزاران که دل ا زیاد خدا غافل دارند» یا اینکه رسول گرامیش فرمود: هرکس که نداند ونفهمد که درنماز چه می گوید نقصان کرده است. پس آن چه به نماز معنی می بخشد حرکات ظاهریه آن نیست بلکه آن روح نماز است که فرد نمازگزار را تعالی و کمال می بخشد. باری این که نماز چون جمیع عبادات دارای قشر و صورت و لب و حقیقتی است. «مادام که انسان صورت انسان و انسان صوری است نماز او نیز صوری وصورت نماز است و فایده آن نماز، صحت و اجزای صوری فقهی است در صورتی که قیام به جمیع اجزا و شرایط آن کند. ولی مقبول درگاه و پسند خاطر نیست. واگر از مرتبه ظاهر به باطن واز صورت به معنی پی برد به نماز او حقیقت پیدا می کند پس بر مومن به حق و حقیقت و سالک الی الله به قدم معرفت لا زم است که خود را برای این سفر معنوی و معراج ایمانی مهیا کند و عوائق و موانع سیر و سفر را از خود دور سازد». ب- عدم اخلا ص و حضور قلب یکی دیگر از عواملی که موجب می شود تا نماز تاثیری درحیات نمازگزار نگذارد و او را در قوس صعود سیر ندهد فقدان خلوص و نبود حضور قلب و خشوع باطن است. این که نماز را«ذکر الله» نامیده اند شاید وجهش این باشد که ذکر الله یعنی استحضار یاد خدا در دل که ملا زم کمال و سعادت دوسرا و مفتاح فلا ح است. ملا ک و میزان هر عملی در خلوص و حضور است و با توجه به همین نکته است که امام العارفین و سید السالکین علی(عیله السلا م) فرموده اند: «همانا دو نفر از امت من به نماز می ایستند و رکوع و سجودشان یکی است و حال آن که ما بین آنها مثل ما بین زمین و آسمان است» اگر سوال شود که معنای حضور قلب چیست؟ مستفاد از کلا م بزرگان و اولیای دین این است که:«حضور قلب یعنی فارغ ساختن دل از همه برای عملی که به آن مشغول است تا این که بداند که چه می کند و چه می گوید و تمرکز فکر و اقبال به نماز داشته باشد واین را خشوع دل نیز می گویند یعنی جمیع حواس را متوجه نماز سازد و به جز معبود در دل او چیزی نگذرد و دیگری خشوع جوارح است که اعمال ظاهری نماز گزار است» وحضور قلب یعنی پرستش و عبادت خدای به نحوی که گویا تو او را می بینی و قلب تو تجلیگاه اوست و حداقل مراتب آن این که فهم کنی که اگر تو او را نمی بینی او تو را می بیند. اعبدالله کانک تراه وان لم تکن تراه فانه یراک» از حضرت موسی«علیه السلا م» روایت شده که از جانب خدا بر او وحی شد ای موسی چون مرا یاد کنی یادکن واعضای تو مضطرب و لرزان باشد و در وقت یاد من خاشع و با وقار باش و چون مرا یاد کنی زبان خود را در عقب دل خود بدار یعنی اول به دل یاد کن و بعد به زبان و چون در حضور من بایستی بایست مانند بنده ذلیل و مناجات کن با من با دل ترسناک و زبانی راستگو. و از امام باقر(علیه السلا م) حدیث شده است که: نمازهای بنده گاهی نصف آن بالا می رود و گاهی ثلث آن و گاهی ربع آن و گاهی همه آن و بالا نمی رود مگر آن چه دل او رو به آن آورد و امر به نافله شده تا نقصانی که به جهت عدم حضور قلب درنماز به هم رسد تمام کند. و این سخن وکلا م عرشی امیرالمومنین(علیه السلا م) است که:«خوشا به حال آن کس که خالص کند برای خدا عبادت و دعا را و مشغول نشود قلبش به آن چیزی که چشمش می بیند و فراموش نکند ذکر خدا به واسطه آن چیزهایی که گوشش می شنود و محزون نشود دلش به آن چه که به غیر عطا شده است» و در سیره سیدالساجدین امام زین العابدین (علیه السلا م) آورده اند که ابوحمزه ثمالی گوید امام (علیه السلا م) را دیدم که نماز می گذارد و ردای مبارکش از کتف او افتاد او درست نکرد تا از نماز فارغ شد من آن را به حضرت عرض کردم فرمودند آیا می دانی در خدمت که بودم به درستی که نماز به درجه قبول نمی رسد مگر به قدری که دل متوجه او باشد.» بنابراین مستفاد از اخبار و روایات این است که نماز بدون خلوص و حضور اگرچه مقبول حق است و از حیث فقهی رفع تکلیف می کند ولی چنین نمازی محرک انسان در طریق وصول و مسیر عروج نیست. یعنی اگر کسی نماز بدون حضور قلب اقامه کند به تکلیف خود عامل بوده و به همین جهت عقاب و عذاب تارک الصلا ه بر او مترتب نیست و به همین دلیل به حکم فقهی مهر صحت بر او می خورد ولیکن اثر چنین نمازی به همین مقدار است که فارغ میان او و تارک الصلا ه است. پس معلوم شد که اگر نماز ما آن همه تاثیر معنوی و عرفانی را که در روایات آمده ندارد گیرش در کجاست. رداع و مانع اصلی این است که دل به نماز نمی دهیم. اکثر ما راضی هستیم به این که نمازی خوانده باشیم تا در زمره سرکشان و طاغیان قرار نگیریم و این نکته را از آن جهت گوئیم که وقتی به نماز می ایستیم بسیاری از کارهای فراموش شده در اذهان زنده می شود. تو گوئی نماز کلید خاطرات و رمز بازگشائی اوهام و خیالا ت است. در قالب نمازهای ما این کلا م امام خمینی (رحمه الله) صادق است که: «نماز کلید دکان یا چرتکه حساب یا اوراق کتاب یا فرصتی برای مشغول شدن به افکار متشتته و خواطر شیطانیه ماست». «یکی از بزرگان ابتدا به جوالبافی اشتغال داشته است و روزی یک جوال می بافت و آخر هفته حساب می کرد و مزد شاگردهایش را می پرداخت. روزی به هنگام حساب یک جوال از قلم افتاد آنچه فکر کردند که آن را به چه کسی داده اند به خاطرشان نیامد. غروب نزدیک بود و استاد نماز نخوانده بود مشغول نماز شد و در نماز به خاطرش آمد که آن جوال را به چه کسی داده است. پس از اتمام نماز شاگردش را خواسته و به او گفت جوال را به فلا نی داده ایم. شادگرش گفت: استاد! تو نماز می خواندی یا جوال پیدا می کردی؟ استاد از این واقعه متنبه شد و مشغول اصلا ح خود و قلب خود گردید.» پس علم و آگاهی به این نکته بر همه خصوصا بر جوانان که دارای قلبی پاک و باطنی صاف هستند لا زم است که حضور قلب و اخلا ص هر چند که شرط صحت نماز نیست ولی شرط کمال آن است و باید این مانع که خواطر غیرالهی و شیطانی در حال نماز است را از بین برده و نمازی با خلوص و حضور قلب بخوانند تا نمازشان آنها را از عالم ملک به ملکوت پرواز دهد که الصلا ه معراج المومن. ج- استخفاف و سبک شمردن نماز در تعالیم و دستورات دین اسلا م اگر خواسته باشیم احکام و تعالیم فردی را طبقه بندی کنیم نماز در بالاترین مرتبه طولی نسبت به سایر احکام قرار دارد. مسلم است که در مقام انجام عمل به هر یک از دستورات الهی باید به جایگاه آن توجه کامل به عمل آید چون که آثار و برکات وجودی هر یک از آن ها بنا بر اهمیتی است که شارع در نظر داشته است سبک شمردن حکمی از احکام دینی به این معناست که آن اهمیت الهی را بکاهیم. حال این کاستن می تواند شامل محافظت نکردن و مراقبت نداشتن آن به وقت خاص خودش یا ترجیح امور غیرضروری بر آن یا درست ادا نکردن برخی از اجزا و ارکان آن و مواردی دیگر بشود. همه این امور می تواند در حقیقت نوعی تضییع یا تضعیف در حکم الهی به شمار آید و هر گونه تضعیفی مانع از ظهور برکات و بروز آثار آن حکم خواهد بود. در باب نماز که یکی از احکام الهی است تاکید و توصیه زیادی شده است و این حکم از سایر احکام الهی مستثنی نیست. از رسول گرامی اسلا م روایت است که: «هر کس به نماز اهمیت ندهد و آن را سبک شمارد سزاوار عذاب آخرت است» و نیز خاتم رسالت (صلی الله علیه و اله وسلم) در حدیثی دیگر فرموده اند: «کسی که نماز را سبک شمارد خداوند برکت و خیر را از عمر و مال او برمی دارد و نتیجه کارهایش را از بین می برد و با گرسنگی و تشنگی و ذلت جان او را می گیرد». و در حدیثی دیگر آمده است که: «نماز، چون در وقت آن گزارده شود سپید و درخشان نزد صاحب خود باز می گردد و می گوید: «همان طور که مرا رعایت کردی خداوند تو را مورد رعایت و حفظ خویش قرار دهد. لیکن اگر نماز، در غیر وقت آن گزارده شود و رعایت حدود آن نشود سیاه و ظلمانی نزد صاحب خود می آید و می گوید: همان گونه که مرا ضایع ساختی خدایت تو را ضایع و تباه سازد» و این روایت از امام صادق(علیه السلا م) معروف است که در آخرین لحظات عمر شریفش دستور داد که همه اهل بیتش اطراف او جمع شوند وقتی همه آمدند به عنوان آخرین وصیت فرمودند: -«اگر کسی از شما نمازش را سبک شمارد هرگز به شفاعت ما معصومین نمی رسد» این موضوع نه تنها مورد تاکید همه اولیای دین بوده بلکه سیره مستمر شان براین استوار بود که با دقت و توجه هر چه بیشتر از نماز خود محافظت می کردند. برخی از زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کردند که حضرت نزد ما نشسته بود و با ما سخن می گفت و ما با او سخن می گفتیم هر گاه وقت نماز داخل می شد از برای آن حضرت حالتی روی می داد که گویا ما او را نمی شناختیم به او عرض می کردیم که تو را چه شده است فرمود ادای امانتی است که خداوند آن را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کرد و همه از تحمل آن ابا کردند. نه تنها پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بلکه همه اهل بیت عصمت و طهارت بر این سیره منسلک بوده اند و نیز تابعین ایشان در طریق سعادت و وصول به کمال آن را تعقیب می کردند. در خاطرات امام خمینی(رحمه الله) نقل است که: به نماز اول وقت بسیار اهمیت می داد روایتی از امام صادق(علیه السلا م) نقل می کردند که اگر کسی نمازش را سبک شمارد از شفاعتشان محروم می شود. من یک بار به ایشان عرض کردم سبک شمردن نماز شاید به این معنی باشد که شخص نمازش را یک وقت بخواند و یک وقت نخواند گفتند نه این خلا ف شرع است منظور امام صادق (علیه السلا م) این بود که وقتی ظهر می شود و فرد در اول وقت نماز می خواند در واقع به چیز دیگری رجحان داده است. د - عدم مداومت در نماز خداوند متعال نماز پنجگانه را در اوقات معین برای بندگانش فرض و واجب کرده است. همه فقها اعم از شیعه و سنی اجماع دارند بر اینکه افضل اوقات نماز، اقامه آن به وقتشان است و حتی برخی از فقهای شیعه چون شیخ مفید و اتباع ایشان اوقات شرعی نمازهای یومیه را مضیق دانسته و قبول آن در غیر وقت را از باب تفضل می دانند. اینکه شارع برای نماز اوقات پراکنده ای را تعیین فرمود شاید وجهش این باشد که هرگاه انسان به امور زندگی دنیایی بپردازد و به امر معیشت همت نماید مشاغل مادی او را از تامل و تفکر به امور معنوی بازداشته یا مورد غفلت قرار می دهد به همین جهت بر بنده مومن امر شد که در میان فواصل کارهای دنیوی لحظاتی را به امر معنوی او روحی اختصاص دهد و در مقابل معبود خویش، کرنش کند تا حقیقت انسانی اش به باد نسیان و فراموشی سپرده نشود و شخصیت آدمی به این واسطه تعدیل گردد چه اینکه اگر همه اهتمام او در مسیر مادیات محدود بود ایشان را با سایر حیوانات تمایزی نبود. نماز چون داروی شفابخش برای روح است که اگر سستی و فترتی در اقامه آن ایجاد شود و به صورت مداوم انجام نگیرد قطعا سلامت روح را تامین نخواهد کرد چنانچه در مرض جسم هم همین است. پس این فریضه مهم نباید ابزار و وسیله ای برای رفع مشکلات جسمی و روحی در مقاطعی از زندگی یا پرکردن اوقات بیکاری ما تلقی گردد. چگونه بهبودی و سلامت برای یک مریض در گرو استفاده به جا و منظم از داروهاست. نماز و سایر فرایض دینی نیز چنین است. با این وصف اگرخواسته باشیم که در سفر یا مرض یا به بهانه خواب نوشین صبحگاهی نماز را ترک کنیم و در صورت مساعد بودن و سلامتی جسمانی و قیام به آن در اوقات بیکاری اکتفا نماییم بسیار روشن است که از چنین نمازی بهره و نصیبی نخواهیم برد. چنانچه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرموده اند: آفه العباده الفتره «آفت عبادت سستی و عدم مداومت است». پس در صورت ترک این فریضه الهی و امتثال مقطعی و غیرمداوم آن یا هرگونه فترت و سستی در نماز موجب از بین رفتن آثار و فواید آن خواهد شد بنابراین قیام به نماز در وقت خود و مداومت در آن برای ترتیب آثار ضروری است و شاید به همین جهت باشد که قرآن کریم یکی از اوصاف مومنین را چنین بیان می کند. الذین هم علی صلاتهم دائمون «آنان که همواره نمازشان را می خوانند و هرگز نماز را ترک نمی کنند». مواردی که بیان شد آفات عمده و موانع اساسی در ظهور برکات نماز به شمار می آیند اما عناصری مثل ریا، عجب و خودبینی و گناهان دیگر بسیار مهم می باشند که همه ما خصوصا نسل جوان ما با برداشتن این موانع و زدودن آن بتوانیم از نورانیت و صفا، قداست و فلاح و سعادت دوسرا که در این فریضه بزرگ الهی نهفته است کمال بهره را ببریم. در پایان این مقال به عنوان حسن ختام، خطابم به همه جوانان عزیز است که ثبات شخصیتشان متضمن قوام و پایداری جامعه و تزلزل در افکار و رفتار آنان موجب لغزش و تزلزل اجتماع این است که بر شما فرض است معرفت و آگاهی به اینکه ترک عبادات خصوصا نماز، منشا سقوط و مصدر هبوط و سرچشمه همه رذایل اخلاقی و مشکلات زندگی است و نماز با حفظ شرایط و رفع موانع، نردبان صعود، معراج شهود، رفرف عروج، مسند سلوک، مرکب خلوص و مقصد معبود است. جوانان عزیز «شماها بهتر می توانید تهذیب نفس کنید شما به ملکوت نزدیکتر هستید از پیرمردها، در شما آن ریشه های فساد کمتر است. یک پیر بخواهد اصلاح شود بسیار مشکل است جوان زودتر اصلاح می شود. هزاران جوان اصلاح می شوند و یک پیر نمی شود. نگذارید برای ایام پیری. الان خودتان را باید تبعه تعلیمات انبیا کنید مبدا این است از اینجا باید رفت». نویسنده : صدیقه جعفری
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
چرالبیک یاخامنه ای لبیک یاحسین است؟
چگونه می توان با عمق دل خدا را باور کرد و اسلام را کورکورانه تقل
از خیابان ولیعصر تهران تا خیابان های فرگوسن آمریکا +تصاویر و وید
حالت احتضار
رابطه های نماز با پزشکی
خیانت زن و شوهرهای هالیوودی+ تصاویر
محبت خدا را در دل کوک کنید
مهدویت،غرب و بازیهای رایانه ای
مدعیان دروغین مهدویت را چگونه بشناسیم؟
تابلوهایی برای زندگی
[عناوین آرشیوشده]